جدول جو
جدول جو

معنی وادی لیه - جستجوی لغت در جدول جو

وادی لیه
(لی یَ)
وادی وادی لیه، در لغت نامه های عرب در مادۀ ’حصن’ آمده است: حصان قلعهٌ بوادی لیه. تاج العروس هم شرحی نمی دهدو من گمان میکنم رود کوادالت در اندلس باشد. والله اعلم. و رجوع به لبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ یَلْ یَ)
نهری است در عربستان که به دریا میریزد و بین بدر و عقنقل واقع است. (از معجم البلدان در ذیل یلیل)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رودی است در اندلس. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 64)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
جایی که در آن وادی و رود بسیار باشد:
وآن زرد به صدمه های ایام
وادی کده ای شود سرانجام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(یِ یَ)
وادی غیه. رودی است در اندلس نزدیک شهر فالس. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 267 و 271)
لغت نامه دهخدا
(سُ هََ)
موضعی است در اندلس که در آنجا نبرد بزرگی بین سلطان محمد بن عبدالرحمن امیر اموی اندلسی و دشمنانش در گرفت و آن از جنگهای مهم بی سابقۀ اندلس بوده است. عباس فرناس درباره آن چنین آورده است:
فمن اجله یوم الثلاثاء غزوه
و قد نقض الاصباح حل عری السجف
بکی جبلا وادی سلیط فاعولا
علی النفر العبدان و العصبه الغلف.
(از عقدالفرید ج 5 ص 255 و 257)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام وادیی است در حدود حجاز و گفته شده وادیی است ازمدینه که شامل قراء زیادی است که در آنجا نخل و موزو انار و انگور فراوان بدست آید. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شهری است در اندلس با هوائی دلپذیر در 42 میلی قلعه آقله. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 113). و رجوع به الحلل السندسیه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ لُ)
سلسلۀجبالی است در مرکز اسپانیا که رود تاجه را از وادیانه جدا می سازد و بزرگترین قلۀ آن 1558 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 197)
شهری است در اوروگوئه دارای 8600 تن سکنه و مرکز کشاورزی است
لغت نامه دهخدا
(دَی ی)
نام جایی در اندلس است. ابن عبدربه در ارجوزه یا تاریخ منظومی که برای عبدالرحمان خلیفۀ اموی اندلس سروده نام آن را در شمار قلاع فتح شدۀ او یاد کرده است:
و زعزعت کتائب السلطان
بکل مافیها من البنیان
فکان من اول حصن زعزعوا
و من به من العدو او قعوا
مدینه معروفه بوحشمه
فغا در و ها فحمه مسخمه
ثم ارتقوا منها الی حواظر
فغا دروها مثل امس الدابر
ثم مضوا و العلج و یحذیهم
بجیشه یمشی و یقتفیهم
حتی انتهوا منه لوادی دی
ففیه عقبی الرشد سبل الغی
لما التقوا بمجمع الجوزین
واجتمعت کتائب العلجین
من اهل البون و بنبلونه
و اهل بربط و برشلونه.
(از عقدالفریدج 5 ص 265 و 274)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جهندۀ از وادی. وادی گذار. بیابان گذار. وادی سپر:
مرکبی طیاره ای که پاره ای
شخ نوردی که کنی وادی جهی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از وادی کده
تصویر وادی کده
کالکده خانه بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
جهنده از وادی وادی گذار بیابان گذار وادی سپر (مرکبی طیاره ای که پاره ای شخ نوردی که کنی وادی جهی) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار